خصوصیت های وکیل متعهد و متخصص : سابقه وکالت به حدود یک قرن میگذرد که در فراز و نشیب قوانین مختلف نهایتاً با قانون سال ۱۳۱۵ تثبیت گردید و با قانون سال ۱۳۳۳ شمسی بهصورت کامل استقلال یافت و کانون وکلا شکل گرفت و یکی از تکالیفی که بر دوش کانون وکلا گذاشته شد مطابق بنده ماده ۶ لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری ۱۳۳۳/۱۲/۰۵ یکی از مهمترین وظایف کانون فراهمآوردن پیشرفت علمی و عملی وکلا بوده است درصورتیکه این بند همچنان مغفول مانده است و تاکنون نیز هیچ اقدام مؤثری در خصوص پیشرفت علمی وکلا به عمل نامیده است و وقتیکه شخصی دوره کارآموزی خود را سپری نمود و موفق به اخذ پروانه پایه یک گردید دیگر مراجعهاش به کانون در حد تمدید پروانه و اخذ اوراق وکالتنامه و در همین حد محدود میگردد و هیچ اقدام دیگری صورت نمیپذیرد و هیچ انگیزهای برای آن فرد وجود ندارد که از درب کانون حتی گذر کند چون هیچگونه اقدام جذابی برای وکیل مذکور صورت نگرفته است و یک پروانه وکالت پایه یک در دستان او گذاشته میشود و میگویند خودت و هنرت حال برو یک دفتر پیدا کن، منشی بگیر، دادگاه برو …
بدون آن که آن شخص در هیچ رشتهای تخصص داشته باشد و در جامعه به حال خود رها میگردد و شیوه رفتاری یک وکیل در حال حاضر با یک وکیل با چند دهه قبل هیچ تغییری نداشته است و انگار نپذیرفتهایم که عصر ارتباطات میباشد و در عصر ارتباطات دیگر نمیشود به شیوههای سنتی و عقبافتاده جایگاهی در جامعه به دست آورد اینکه دنیا در هر لحظه بهروزرسانی میشود و در حال تغییرات وسیع و فراوانی است ولیکن انگار جامعه وکلا تافته جدابافته از جامعه جهانی میباشد و نباید خود را با سیستمهای دنیا بهروزرسانی میکند در حال حاضر در بعضی کانونهای وکلا حدود ۱۲۰ رشته تخصصی وجود دارد که هر وکیلی در ۱ رشته فعالیت میکند و اینگونه عدالت اقتصادی نیز بیشتر رعایت میگردد زیرا وکیل متخصص تربیت میکند و هر وکیل حق دخالت و ورود در موضوع تخصصی دیگری را ندارد و درنتیجه بازار کار برای همه مهیا میباشد اما در وضعیت فعلی کانون وکلا که هر وکیل در هر موضوعی و هر پروندهای حق ورود دارند از یک نظر میخواهند اصل برابری را حفظ کنند درصورتی که این ظلمی غیر قابل دفاع میباشد زیرا عقلاً نیز به موضوع بنگریم اگر قرار باشد موکل بابت پروندهای که دارد بخواهد وکیل داشته باشد و وکیل جوان در یک سطح با یک وکیل باسابقه قرار بگیرد قطعاً موکل به سمتوسوی وکیل باسابقه میرود و درنتیجه وکیل جوان بیکار میگردد و آنوقت صحبت از این میشود که چرا وکلای جوان اغلب بیکار هستند و حتی توان تمدید پروانه را نیز ندارند و باید فکری کنیم.
بهترین فکر آن است که یک وکیل متخصص تربیت کنیم و اینگونه موکل وقتی ببیند که یک وکیل متخصص است؛ قطعاً مراجعه مینماید همان گونه که در حال حاضر در مورد پزشکی به یک پزشک متخصص جوان مراجعه خیلی بیشتر از یک پزشک عمومی حتی با سنوسال سابقه میباشد سابقه پزشک هیچ تأثیری در موضوع ندارد بلکه تخصص و حتی بعضاً فوقتخصص بودن اوست که مراجعهکنندهای بیشتری را نیز به سمت او سوق میدهد پس اگر بخواهیم وکلای جوان را از این وضعیت نجات دهیم باید به آنها تخصص را آموزش دهیم موضوعات تخصصی که وجوه کلان در آن چرخش دارد.
این موضوع در حقوق افراد جامعه و موکلین نیز تأثیر بسزایی دارد.
اول اینکه مردم از سرگردانی خارج میشوند و افراد متخصص نامشان در لیست سایت کانون قرار میگیرد و آنها بهراحتی میتوانند به یک متخصص و یا فوقتخصص مراجعه نمایند و دیگر آنکه حقوق موکل نیز بیشتر حفظ میگردد اینکه اجازه دهیم یک وکیل تازهکار بدون داشتن تجربه و تخصص مال و جان و آزادی مردم را در خطر قرار دهد خطاست.
اکثر مردم قطعاً توانایی تشخیص سره از ناسره و متخصص و غیرمتخصص را ندارند و قطعاً افراد مسلط میتوانند این تشخیص را بدهند که یک وکیل توانایی انجام چهکارهایی را دارد.
و آن مرجع قطعاً کانون وکلا میباشد.
به طور مثال طبق تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری در جرائم علیه امنیت داخلی یا خارجی و همچنین جرایم سازمانیافته که مجازات آنها طبق ماده ۳۰۲ این قانون است در مرحله تحقیقات مقدماتی طرفین دعوی وکیل یا وکلای خود را از بین وکلای رسمی دادگستری که مورد تأیید رئیس قوه قضاییه باشند انتخاب مینماید و اسامی مزبور توسط رئیس قوه قضاییه اعلام میگردد.
که مجازات موضوع ماده ۳۰۲ این قانون شامل اعدام، حبس ابد، قطع عضو، و جرائم سیاسی و مطبوعاتی میباشد.
این تبصره مورد مخالفت شدید وکلا و جامعه وکلا مواجه شد و حق هم داشتند چون از نظر وکلا این یک رانت و تبعیض برای بعضی از وکلا و ایجاد محرومیت برای سایر وکلا تلقی میشد.
درصورتیکه اگر واقعاً ما در وکالت موضوع دفاع تخصصی را داشتیم علاوه بر اینکه این یک رانت محسوب نمیشد بلکه امری عادی بود که وکیلهایی که تخصص در دفاع از جرائم امنیتی و سازمانیافته داشتهاند بهصورت رسمی از سوی کانون وکلا به ریاست قوه قضاییه معرفی میشدند و این سازوکار حقوق جامعه را بیشتر حفظ مینمود.
درصورتیکه در حال حاضر یک وکیل تازهکار که حتی دوران کارآموزی عملی نداشته است به طور مثال ورود در پروندههای مواد مخدر با مجازات اعدام مینماید درصورتیکه کوچکترین آگاهی نسبت به موضوع ندارد اینجاست که بایستی گفت این وکیل متعهد است؟!
قطعاً چنین وکیلی متعهد نیست و اگر نام دیگری بر آن نگذاریم حداقل تضییع حقوق افراد جامعه است.
و این ظلمی است که ما وکلا درحق موکلین روا میداریم.
در کانون کارشناسان شما بهراحتی وقتی وارد سایت میشوید میتوانید متخصص موردنظر خود را پیدا کنید.
در سازمان نظامپزشکی بهراحتی میتوانید پزشک متخصص و فوق متخصص را پیدا کنیم.
و سایر الگوهای دیگر همین موضوع صادق میباشد. به جز بین وکلا یعنی شما اگر همینالان به شخصی رئیس کانون وکلا نیز مراجعه کنید و بگویید در فلان امر نیاز به یک وکیل متخصص دارم قطعاً پاسخی برای شما وجود ندارد در سایت کانون چنین موضوعی حتی قابل فرض هم نمیباشد.
و این یک معضل اساسی است.
که در این راستا بایستی نظامنامهای تهیه گردد که وکلا را به سه بخش وکیل عمومی، وکیل متخصص، و وکیل فوقتخصص تقسیم کند و وکیل عمومی همان وکیلی است که پس از سپری نمودن دوره کارآموزی به جرگه وکلا در میآید و حق ورود به دفاع در کلیه پروندهها را دارد.
وکیل متخصص وکیلی است که بهصورت تخصصی ورود در یکرشته مینماید و با سازوکار پیشبینیشده گواهی دراینخصوص صادر میگردد و ایشان علاوه بر آنکه حق دفاع در کلیه پروندهها را دارد بهعنوان متخصص یکرشته خاص نیز به جامعه معرفی گردد.
و وکیل فوقتخصص وکیلی است که با تجربیات و سابقه او بیشتر از وکیل متخصص میباشد و با سازوکار پیشبینیشده گواهی دریافت میدارد و همانند سایر وکلا حق دفاع در کلیه پروندهها را داشته ولی بهعنوان یک فوقتخصص به جامعه معرفی گردد.
ممکن است مخالفان این موضوع مطرح کنند که این ممکن است رانت و تبعیض ایجاد کند در پاسخ به چنین نظری بایستی گفت کسی که هیچ تلاشی نمیکند و در هیچ موضوعی تجربهای پیدا نمیکند در هیچ دوره آموزشی شرکت نمیکند و شبانهروز تلاش نمیکند چگونه میخواهد با یک تلاشگر شبانهروزی خود را مقایسه کند و یا برابرند اتفاقاً وضعیت فعلی کانون وکلا تبعیضآمیز بوده و انگیزه افراد را در رشد متوقف نموده است.
در حال حاضر شما اگر دکترای تخصصی در یکرشته داشته باشید در ده دانشگاه تدریس کنید، صدها مقاله در سطح جهان بنگارید با یک وکیل لیسانس هیچ تفاوتی ندارید اگر نام این عدالت است پس چرا باید انگیزه افراد را از بین برد؟ اتفاقاً این امر انگیزهای ایجاد میکند تا افراد تلاشگر شده و با شرکت حداکثری در دورههای آموزشی و سمینارها خود را بهروزرسانی کنند تا بتوانند در جامعه بیشتر مثمر ثمر واقع شوند و طالب بیشتری پیدا میکنند حتی زمانی که قانون دادگاههای عمومی در سال ۱۳۷۳ تصویب شد مورد انتقاد شدید وکلا و حقوقدانان واقع گردید و هیچکس نپذیرفت که یک قاضی در تمام امور اظهارنظر کند چه در قتل و چه خانواده و طلاق و پزشکی پس چگونه اجازه میدهیم وکلا در تمام امور دخالت نمایند.
آیا کسی حاضر است جراحی مغز خود را به یک پزشک عمومی بسپارد قطعاً هیچ عقل سلیمی الان نمیپذیرد که جراحی مغز خود را یک پزشک عمومی بسپارد و قطعاً به دنبال فوقتخصص میگردد.
و اساساً این خلاف اصول حاکم در ضوابط جهانی میباشد البته اگر یک فرد علاقه داشته باشد کار تخصصی خود را به یک وکیل عمومی بسپارد بر اساس قاعده اقدام مجاز میباشد و مسئولیت آن متوجه خود شخص میباشد در حال حاضر پیشرفت علم بهقدری سریع است که اگر خود را بهروزرسانی نکنیم حذف خواهیم شد.
در نهایت باید بپذیریم با سیستمهای روز دنیا پیش رفت و اطلاعات وکلا را بهروزرسانی کرد و وکلای متخصص تربیت کنیم تا هم خودمان را نجات دهیم و هم جامعه را از سردرگمی نجات دهیم
و به نظر نگارنده وکیل متعهد یعنی وکیل متخصص
مارو در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید